تصویر هدر بخش پست‌ها

وبلاگ رنگین کمانی

رمان دختر مافیا(پارت۳)

رمان دختر مافیا(پارت۳)

| Aida

رایان .

تلویزیون روشن شد و همه دیدن عکساشون رو پدر آسیه داشت حرص میخورد نه بخاطر خیانت دخترش به من اینکه قرار دادش بخاطر این عکس با خانواده (T)پرید همه خانواده ها بجز خانواده آسیه رفتن

آسیه.

تورو خدا ببخشید رایان خواهش میکنم 

رایان .

فقط دهنتو ببند تا که نزدمت

 

راوی.

ایهام با این حرف رایان بهش حمله میکنه و تا سرحدمرگ همدیگه رو میزنن دعوا تموم میشه رایان به آسیه میگه که فردا قراره طلاقش بده و میزنه بیرون از خونه آسیه با خانوادش هم میرن 

لیا .

مامان بزرگ الان من پیش مامانم میمونم یا بابام (باگریه)

مادربزرگ.

معلومه پیش بابات

راوی.

 

همه توی پذيرايي بودن که یک دفعه صدای عجیبی میاد صدایی مثل درگیری و دعوا آریا میره ببینه چی شد که

آریا. 

چی .... شما براي چی اینجایین تاحالا سابقه نداشته ...

شبیخون بزنن

ناشناس‌.

من فقط لیا رو میخوام....